..
درویشم و دنیا واسم یه مشت خاکه
همه دارو ندارم فقط یک دل پاکه 
گاهی باید متفاوت بود ..
گاهی باید متفاوت نوشت .. گاهی باید متفاوت خواند .. گاهی باید متفاوت بود ..
نتوانستم بنویسم .. فقط صبر .. صبر .. صبر تا دلم پر شد ...
لب های خشکیده و ترک برداشته .. صورت زرد رنگ و کم جون .. حکایت از ماه ضیافت خداست ..
روزها پشت سر هم می آیند .. یکی پس از دیگری .. و روزه غذا و روزه غذا .. و روزه غذا ..
وای .. ای وای .. وای بر تجمل پرستی و تبذیر .. وای بر این چشم هم چشمی و اسراف .. ای وای ...
وای بر سفرهای رنگین سر افطار ..
انگار میخواهیم رنگین کمان را له کینم ..
خدایا .. درد من .. ترس من .. ای وای من ..
همه از برای کودکان گشنه هست ..
کودکانی که در پی یه رنگ سفره رنگین افطار هاست .. فقط یک رنگ .. فقط یک رنگ ..
و فقط ..
یک لقمه نان خشک و خالی ..
وای قدم ها را سست در راه بن بست بگذاشتیم ...
راستی چشم ها را باید شست ...
-----------------------------------------------
+ التماس دعا .
+ نویسنده نیستم .. فقط آنچه درونم فریاد میزد را نوشتم ؟! ..
+ روزه سکوت دل هم گرفتم ..
+ ربنای خوش آهنگ .. اذان موذن زاده .. وضو با آب سرد .. هوای نیمه سرد سحر گاه ..
مست می کند رنگ و بوی خدا ...
+ یک استکان چای و .. چند تکه نان سنگک و .. قدری پنیر . و چندی خرما ..
دلم برای افطاری مادر بزرگم سخت گشته تنگ ...
دلم برای افطاری مادر بزرگم سخت گشته تنگ ...
..
 کار خدایی هم خیلی سخته ..
                        
                        کار خدایی هم خیلی سخته ..